مهمترین قاعدههایی که در مورد نقد صادق است این است که روشمند و مستدل باشد، کلی گویی نشود و موضوع مورد نقد کاملا تعریف شده باشد.
اینکه انگیزه نقد خیرخواهانه است یا غیرخیرخواهانه، این موضوع فرع بر اصل نقد است، یا اینکه نقد همراه با راه حل باشد یا خیر، این نیز فرع بر اصل نقد است.
نکته قابل توجه در این میان، این است که جامعه ما با موانع تاریخی، اجتماعی، فکری و معرفتی برای نقد مواجه است. نداشتن سعهصدر مسئولان یکی از همین موانع است.
اگر مسئولان و اصحاب قدرت ما سعهصدر لازم را در برخورد با نقد داشته باشند، یکی از بزرگترین موانع نقد در جامعه پس زده میشود و آنجاست که نه تنها از نقد، بلکه از تخطئه نیز استقبال میشود.
چه بسا اینکه امام خمینی (ره) میفرمایند: «نقد و حتی تخطئه از الطاف خفیه الهی است»، به شرط اینکه مسئولان متوجه این الطاف خفیه باشند. در آن صورت بهترین فرصت برای دولتی فراهم میآید که صاحب سعهصدر است تا جواب منتقد غیرمنصف را منصفانه و مستدل بدهد و این بر محبوبیت دولت خواهد افزود.
بیاناتی که رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای هیأت دولت، درباره تخریب مطرح کردند اشاره به مواردی از نقد داشت که زمینه خیرخواهانه در آن وجود نداشت، نه راهحلی ارائه شده و نه نقد معقول، مستدل و روشمندی صورت گرفته است.
در این حالت است که میشود گفت نقد، رو به تخریب رفته است. اگرچه حتی درصورت تخریب هم ( همانگونه که مورد اشاره رهبری قرار گرفت) دولت میتواند با سعهصدر قابلیت خود را به رخ بکشد و منتقد تخریبگر را بر جای خود بنشاند؛
بدون اینکه بخواهد با مقابله به مثل از ابزارهای تخریب استفاده کند یا سلب آزادی بیان کند. باید گفت که دولت فعلی متناسب با انتظارات، سعهصدر لازم را درخصوص آرای منتقدین نداشته و در جایی هم که نشان داده، گوش شنوایی برای شنیدن انتقادها دارد، باز هم خطمشی خود را دنبال کرده و نمایشی از نقد پذیری را نشان داده است.
منکر این نیستیم که خیلی از گروهها عطف به منافع سیاسی خودشان نقد میکنند که این مورد نیز امری طبیعی است، اما آیا دولت نسبت به نقدهای درونگفتمانی توجه لازم را داشته است؟ نقدها معمولا به 2 گونه صورت میگیرند؛
نقدهایی که ناظر به قبل از تصمیمگیری هستند و نقدهایی که ناظر به بعد از تصمیمگیری هستند. در جاهایی ما شاهد هستیم که دولت نه نسبت به نقدهای قبل از تصمیم توجهی نشان داده است و نه نسبت به نقدهای بعد از تصمیم.
این بیتوجهی نه تنها درباره نقدهای غیراصولگرایان، حتی درباره نقدهای اردوگاه اصولگرایی هم صدق پیدا میکند.
مدتی است ناظر نقدهای قاطبه اصولگرایان بر مواضع یکی از معاونان رئیسجمهوری و همچنین حساسیت آنان نسبت به جعلی بودن مدرک یکی دیگر از اعضای کابینه هستیم.
دولت در برابر این نقدهای روشمند که در مورد یکی از آنها پای مراجع عظام تقلید نیز به میان کشیده شد، چه واکنشی نشان داده است؟ اجازه دهید به این نتیجه برسیم که دولت نسبت به نقد بیگانه است و اگر بگوییم که نقدهای غیراصولگرایان شائبه سیاسی کاری و برخوردهای جناحی دارد، آیا میتوان همین ادعا را در مورد اصولگرایان نیز مطرح کرد؟
جامعهای که بخواهد سراغ نقد برود باید به استقبال آزادی برود. پس الزاما نقد همیشه منصفانه نیست و دولت نباید به اسم مقابله با تخریب یا نقد غیرمنصفانه، فضای هر گونه نقدی را مسدود کند.
تخریبهایی که منتقدان صورت میدهند، میتواند نتیجه نوعی واکنش باشد. وقتی نقد شوندههای ما برخورد منصفانهای با منتقدان نمیکنند، امکان گرایش منتقدان به رفتارهای واکنشی افزایش مییابد.
بنابراین نقدشونده باید نسبت به نقدها برخورد منصفانه داشته باشد و به اهمیت جایگاه خودش درخصوص سعهصدر واقف باشد که امام علی(ع) میفرمایند: ابزار ریاست سعهصدر است.
* عضو هیأت علمی
پژوهشگاه علوم انسانی